- گرد خاستن
- گرد برخاستن، زیان داشتن باک بودن: گل را چه گرد خیزد از ده گلابزن ک مه را چه ورغ بندد از صد چراغدان ک (کلیله و دمنه. مصحح مینوی)
معنی گرد خاستن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
قیام کردن برخاستن
غبار آلود شدن: گردننشیند بطرف دامن آزادگان گر براندازد فلک بنیاد این ویرانه را. (عالم آرا)، چرکین شدن، نقصان یافتن زیان رسیدن: گر جمله کائنات کافر گردند بردامن کبر یاش ننشیند گرد. (عبدالله انصاری)
بلند شدن گرد برآمدن غبار، آشکار شدن غم و اندوه: برفتند با سوگواری و درد زدرگاه کی شاه برخاست گرد
چیزی را برهن قبول کردن، استرهان: چون بکاری جو نروید غیر جو قرض تو کردی زکه خواهی گرو ک (مولوی)
قیام کردن، برخاستن